loading...
معرفی کامل تمام ورزش ها
amin بازدید : 27 سه شنبه 16 شهریور 1400 نظرات (0)

مکانیسم‌هایی که فوتبال را «ورزش جهانی» کرده است، چیست؛ به عنوان مثال چرا بسکتبال تا این اندازه جهانی نشد؟

یکی از دلایل این امر، ارتباط بین «ورزش» و «حوزه‌ سیاسی» است. از زمانی که دولت‌های ملی بوجود آمدند، دولت خود را نماینده‌ مردم معرفی کرد و بر این اساس، مشروعیت دولت، از پایین و از سوی مردم محقق شد. اینجا بود که گروهی از سازوکارهای عمومی باید به کار گرفته می‌شد؛ مثل، ورزش، سیستم آموزشی، دانشگاه و...

اگر از یک پیشینه باستانی دورادور بگذریم، فوتبال در انگلستان شروع ‌شد اما خیلی زود قدرت‌های سیاسی دریافتند که فوتبال به عنوان یک رشته ورزشی، خاصیت «اجتماع مردم» و ایجاد حس «همذات‌پنداری» بین بازیگر و تماشاچی را دارد. همذات‌پنداری که در جریان این رقابت‌های ورزشی‌ بوجود می‌آید، میدانی را شکل می‌دهد که به نوعی بازسازی میدان جنگ است، منتهی این جنگ یک شکل تلطیف شده است که در انتهای آن مرگ اتفاق نمی‌افتد؛ به تعبیری، گونه‌ای از مناسک است؛ دو گروه با هم درگیر می‌شوند و این باعث بوجود آمدن دو گروه در بین تماشاچیان نیز می‌شود.

 بازی‌های فوتبال در یک محیط نیمه‌باز یا باز انجام می‌شود برخلاف بازی‌هایی چون والیبال. زمین در بازی والیبال کوچک‌تر و جمعیت کمتر است، در حالی که در فوتبال زمین بزرگتر و جمعیت بیشتر است؛ چند ده هزار و گاه حتی بیش از صد هزار نفر، گونه‌ای از «قدرت» را ایجاد می‌کند. به همین جهت است که ما می‌بینیم این قدرت وقتی از باشگاه بیرون می‌آید، یک بخش بزرگی از مشکلات شهری را رقم می‌زند و خود این امر به یک موقعیت سیاسی بدل می‌شود.  به همین جهت است که ورزش خیلی زود به یک «امر سیاسی» در سیستم‌های جهانی بدل می‌شود و اتفاقا سیستمی که توتالیتر‌تر، غیردموکراتیک‌تر و توده‌وار‌تر است، از ورزش بیشتر استفاده می‌کند. در کشورهای دموکراتیک، ورزش اهمیت کمتری دارد.

البته معمولا جایی که فوتبال و ورزش‌های جمعی و مردمی تقویت می‌شود، ریشه‌های قوی‌ از پوپولیسم نیز وجود دارد؛ مثلا، آمریکای جنوبی، آرژانتین، اسپانیا، برزیل، اینها کشورهایی هستند که پوپولیسم در آنها بسیار برجسته است. بنابراین، یکی از دلایل فراگیر شدن فوتبال، پیوندهایی است که با حوزه‌ سیاست پیدا می‌کند.

از ابتدای قرن بیستم و بویژه بعد از جنگ جهانی دوم که جنگ‌ها پر هزینه می‌شود، جوامع از سازوکارهایی همچون ورزش به عنوان ابزارهای «ساخت هویت ملی» و تقویت آن استفاده می‌کنند. در کشور ما ببینید از زمان شاه تا به امروز چقدر از ورزش به عنوان عامل بازسازی هویت ملی و انسجام آن استفاده شده است. سوء‌استفاده در شوروی سابق و کشورهای بلوک شرق که پیروزی ورزشی را پیروزی سیستم سیاسی‌شان تلقی می‌کردند، برای همه آشنا است. اما همین روزها هنوز شاهد این امر مثلا در اسرائیل هستیم که به دلیل مخالفت بازیکنان مهم آرژانتین (به ویژه مسی) برای بازی در بیت‌المقدس در اعتراض به کشتار فلسطینیان، با این کشور درگیر شده است.

اما فارغ از دلایل سیاسی، نسبت فوتبال با «اقتصاد» نیز از دیگر دلایل اقبال جهانی به این رشته ورزشی است. اقتصاد به دو دلیل به فوتبال ورود می‌کند؛ یکی به دلیل سیاسی، چون قدرت سیاسی با حوزه‌ اقتصاد پیوند دارد و قدرت سیاسی هزینه دارد و می‌تواند روی فوتبال به عنوان یک منبع درآمد بزرگ حساب کند. دوم رسانه‌ها هستند که در حوزه فوتبال سرمایه‌گذاری می‌کنند.

به این ترتیب «فوتبال»، «رسانه» و «قدرت سیاسی» به هم پیوند می‌خورند. فوتبال، این امکان را می‌دهد که گروهی بتوانند انرژی تماشاچیان را به ابزار قدرتی برای قدرت‌های سیاسی تبدیل کنند و در عین حال، فوتبال، یک منبع درآمد بزرگ است که ابتدا به سیستم گردش اقتصادی و بعد به سیستم‌های سیاسی ورود کرده و به تدریج این پیوند قوی‌تر می‌شود.

 اما آنچه که در این فضا، اهمیت پیدا می‌کند، مساله «سالم‌سازی» هم در ورزش و هم در سیاست است؛ این سالم‌سازی باید از طریق انتقال تدریجی «سیستم نمایندگی» به «سیستم مشارکت مستقیم» صورت گیرد؛ یعنی، ما دیگر سیاستمدار حرفه‌ای نداشته باشیم، سیاست به وسیله‌ سیستم‌های کوچک شهری و بعد محلی انجام شود و به همین ترتیب ورزش هم می‌تواند سالم‌سازی شود و فساد از سیاست و ورزش بیرون رود و به ساختارهای قابل مدیریت بدل شود.

اما بین ساختار حرفه‌ای (چه در سیاست و چه در ورزش) و آنچه لازمه‌ دموکراتیزاسیون و سالم‌سازی است گاهی تضاد وجود دارد و این نکته‌ای کلیدی است. چراکه ساختار سیاسی و قدرت‌های بزرگ، با هم رقابت می‌کنند و ابزار آنها هنوز، ابزار جنگ است. در دنیای ورزش هم همین است وقتی ما بازی‌های جهانی را می‌بینیم، علی‌رغم اینکه تمام جهان در آن مشارکت دارند اما در نهایت، رقابت بین 10 تیم است و این امر کاملا به لحاظ ساختاری با سیستم جهانی قابل انطباق است.

برای اجاره زمین چمن سرباز  به سایت ورزشی اسان اسپرت مراجعه کنید.

باید مشخص کنیم که ما ورزش را به خاطر ورزش می‌خواهیم یا ابزار برتری نسبت به دیگران؟ دموکراتیزه شدن ورزش خوب است، اما این امر ما را از مدل اصلی دور می‌کند.  بنابراین، ما گاهی باید از سیاسی شدن فوتبال انتقاد و گاه از آن بهره ببریم.

 در فوتبال «مناسبات قدرت»، با همان منطق اما در سطحی خردتر، بازتولید می‌شود. نکته‌ای که در فوتبال وجود دارد پیوندش با هویت‌ها است؛ در عین حال که مجموعه‌ تقابل‌ها و تمایزها را می‌سازد، انسجام‌ها و همبستگی‌هایی نیز در گروه خودی ایجاد می‌کند؛ به تعبیری، فوتبال با رقابت‌ها و خشونت‌های نمادین، گروه‌بندی‌های اجتماعی را، هم «تقویت» و هم «تخلیه» می‌کند. افراد در جریان رقابت‌ فوتبال، تعارض‌ها را تجربه کرده و «ما» بودن خود را درک می‌کنند و سپس مجددا به حالت عادی زندگی بازمی‌گردند.

در دهه‌ هفتاد و اوایل دهه‌ هشتاد، فوتبال مکانیسمی شد که می‌توانست ضمن اینکه توده‌ها را بیرون ‌آورد، در عین حال، آنان را تعدیل کرده، از لحاظ مدنی کنترل کند، رفتارهای مدنی خاصی که نیازمند شهروند خوب است را به آنان یاد دهد و حتی از مکانیسم‌های تنبیهی تیم‌ها هم استفاده کرد.

فوتبال جایی است که «مردمیت مردم» آنطور محقق می‌شود که اتفاقا سیاستگذاران می‌خواهند تربیت ‌کنند. از همین رو، فوتبال این قابلیت را دارد که مردم را به «مردم» بدل کند. البته در ایران چون به لحاظ سنتی همواره پهلوان‌ها از بار اخلاقی برخوردار بودند، سعی کردیم که در ورزش‌هایمان نیز بار اخلاقی را وارد کرده و از ورزش‌های جمعی همچون فوتبال برای تادیب اخلاقی جامعه استفاده کنیم که البته پروژه‌‌ای شکست خورده‌ است چون به هر حال بازی‌های پشت پرده‌ای که در فوتبال در حوزه‌ اقتصاد و سیاست (در بحث مالی) هست، نشان می‌دهد که اساسا در فوتبال، مساله اخلاق مطرح نیست و این اسطوره‌سازی اخلاقی ورزشکاران که به طور خاص در فوتبال مطرح شد، چندان نتیجه بخش نبود.

البته از قِبَل فوتبال می‌توان بسیاری از مکانیسم‌ها را  پنهان کرد؛ مثل، روابط قدرت و ثروت. واقعیت این است که اگر قدرت  سیاسی و قدرت اقتصادی در عمیق‌ترین لایه‌های پنهان خود شفاف شوند، فوتبال نیز شفاف می‌شود. لذا، برای فوتبال همواره خصیصه پنهانگری وجود خواهد داشت چون امتداد همان بازی‌ قدرت در دنیای واقعی است.

گویی قدرت کشورها بر قدرت تیم‌ها نیز سایه می‌اندازد و هر کشوری که قدرتمند است تیمش نیز از قدرت کافی برخوردار است؛ به تعبیری، فوتبال «بازی قدرت» است و نمی‌توان از این چنبره بیرون آمد و فارغ از این مناسبات قدرت آن را دید.  در اینجا است که لزوم بازاندیشی درباب فوتبال اهمیت پیدا می‌کند تا در این زمینه سوژه‌ منفعل نباشیم و نقش فعال‌تر و بهتری داشته باشیم.

منبع:

https://www.alef.ir/news/3970330154.html

برچسب ها ورزش فوتبال ,
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 69
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 1
  • آی پی دیروز : 10
  • بازدید امروز : 3
  • باردید دیروز : 14
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 3
  • بازدید ماه : 169
  • بازدید سال : 1,081
  • بازدید کلی : 2,604